در تاریخ سینما فیلمهای بسیاری درباره شیوع بیماریهای خطرناک و لاعلاج ساخته شده که بعضاً سمتوسوی آخرالزمانی هم یافته است، از فیلم "وحشت در خیابانها" ساخته الیا کازان گرفته تا "12 میمون" ساخته تری گیلیام و "اپیدمی" به کارگردانی ولفگانگ پیترسن، "28 روز بعد" از دنی بویل، "تهاجم" ساخته الیور هیرشیبگل و "من افسانه هستم" به کارگردانی فرانسیس لارنس و "مه" به کارگردانی فرانک دارابانت، "کوری" به کارگردانی فرناندو میرلیس و "شیوع" ساخته استیون سودربرگ در سال ٢٠١١ و...
برخی از فیلمهای یاد شده به رواج بیماری خطرناک در میان انسانها بهخاطر آزمایشها یا پروژههای بیولوژیک ارتش آمریکا پرداخته شده همچون فیلمهای "مه"، "اپیدمی"، "تهاجم"،"من افسانه هستم" و... برخی هم دلیل رواج بیماری را براساس تغییر و تحولات زیستمحیطی و یا طبیعی به تصویر میکشند. در برخی فیلمها مبتلایان به نوعی زامبی بدل شده مثل "28 روز بعد"، "من افسانه هستم"، "تهاجم" و "کوری" و... و در برخی دیگر به وضعیت دلخراشی میمیرند.
اما از میان همهی فیلمهای نامبرده و نامنبرده، فیلم سال ٢٠١١ استیون سودربرگ یعنی شیوع بیش از سایرین به وضعیت امروز شایع شدن ویروس کرونا در جهان شباهت دارد. فیلمیکه فیلمنامهاش را "اسکات زد برنز" نوشته است.
در فیلم شیوع یک بیماری ویروسی از هنگکنگ و توسط یک زن آمریکایی شروع شده، به شیکاگو و یکی از دوستان قدیمیاش سرایت میکند و سپس وقتی زن به محل سکونتش بازگشته، پسرش را دچار کرده و همسرش را هم در معرض ابتلا قرار میدهد.
اما ویروس یاد شده که نتیجهٔ حاصل از ترکیبات بیولوژیک درون بدن خفاش و خوک بوده، توسط خوک آلوده به رستورانی در هنگکنگ رسیده و از طریق سرآشپز آن رستوران به زنِ داستان منتقل میگردد.
از این پس ویروس افراد بسیاری را در دنیا آلوده کرده و پس از مرگ سریع زن و پسرش و دوستش در شیکاگو، به دیگر نقاط جهان مانند انگلیس و هند و... کشیده شده و ٢.۵ میلیون نفر را در آمریکا و ٢۶ میلیون نفر را در سراسر جهان میکُشد.
سازمان کنترل و پیشگیری از بیماری (CDC) و سازمان بهداشت جهانی (WHO) تحقیقات وسیع خود را آغاز کرده و در همان اواسط کار یکی از متخصصین خود را براثر ابتلاء به بیماری از دست میدهند ولی متخصص دیگر تا پایان ماجرا حضور داشته و واکسن اصلی را کشف میکند.
در این میان یک خبرنگار اینترنتی یا وبلاگنویس هم مدام به شایعات دامن زده و همهی تلاشها برای نابودی ویروس و بیماری را نتیجهی زد و بند شرکتهای دارویی با سازمانهای بینالمللی دانسته و خودش که گویا ١٢میلیون مخاطب در فیسبوک دارد، دارویی را بهعنوان واکسن اعلام کرده و بابتش میلیونها دلار به جیب میزند!
البته در کنار این شایعهپراکنیها، خود دکتر چیورز (سرپرست تحقیقات) هم به آزمایشات بیولوژیک ارتش آمریکا که معمولاً سرچشمهٔ چنین اختلالات بیولوژیکی و محیطزیستی است نیز مشکوک شده است.
فیلم شیوع تقریباً از اواسط خود به یک فیلم آخرالزمانی شبیه میشود، خیابانها و اماکن شهرها خالی شده، مردم به فروشگاهها و خانهها حمله میکنند، ارتش شهرها را ایزوله کرده و اجناس را میان مردم تقسیم میکند، گروههایی به غارت میپردازند و... اما برخلاف فیلمهای مشابه که به حضور زامبیها و یا موجودات عجیب و غریب میانجامد، فیلم "شیوع" بهگونهای واقعگرایانه پیش میرود.
استیون سودربرگ تعلیق وحشت از ویروس و بیماری ناشناخته را در اواسط فیلم به نقطهی ناگزیری رسانده اما همچنان میتواند با انبوه بازیگران معروف فیلم، آن را از نقطهی یاد شده رها ساخته و به انجام قابل قبول و امیدبخشی برساند، در حالیکه از هیچ تغییر و تحول غیرمنطقی و فراتر از فیلمنامه نیز بهره نگرفته.
شباهتهای فیلم شیوع و آنچه امروز تحت عنوان کرونا، بهصورت اپیدمیدرآمده، باعث شده که شک و شبهههایی درمورد ساخت فیلم بهوجود بیاید و اینکه گویا سناریوی چنین واقعهای از حدود ١٠سال پیش ریخته شده.
اینکه بیماری چه در فیلم "شیوع" و چه در کرونا، از چین آمده، منشأ آن خفاش بوده و علائمیهمچون آنفولانزا دارد و بهسرعت سرایت کرده و مرگبار است، موضوعاتی است که بسیاری را نسبت به فیلم یاد شده و منشأ بیماری کرونا مشکوک کرده است.
مصاحبههایی هم که اخیراً و پس از اپیدمیویروس کرونا توسط برخی دستاندرکاران فیلم صورت گرفته به این شکها و ابهامات افزوده است.
اسکات زی برنز نویسنده فیلمنامه "شیوع در مصاحبهای گفته:
شاید بعضیها بگویند که این شباهتها غیرطبیعی است؛ اما من متعجب نیستم. چون زمانی که با متخصصان در این زمینه صحبت کردم، آنها به من گفتند که این موارد روزی اتفاق در جهان خواهند افتاد!
تهیهکننده فیلم "شیوع" هم در مورد شباهتها در مصاحبهای دیگر گفته:
عقیدهٔ سودربرگ و اسکات برنز این بود که فیلمیبهشدت دقیق بسازیم که با پروتکلهای واقعی و علوم مطابقت داشته باشد!!
توجه داشته باشیم که فیلم "شیوع" توسط کمپانیای مانند برادران وارنر (از جمله استودیوهای اصلیهالیوود) تولید شده که در ساخت فیلمهای بهاصطلاح پیشگویانه مانند جنگیر (که تئوری حمله به عراق را ٣٠سال قبل از آن ارائه کرد) و هکرز و "برادران سوپرماریو" (تصویرسازی قبلی از حمله به برجهای دوقلوی نیویورک و واقعه یازده سپتامبر) و جوکر (تصویرسازی و نسخهپیچی برای شورشهای ضد سرمایهداری سال ٢٠١٩) و... سابقه طولانی دارد،
و همچنین کمپانی ریجنسی متعلق به آرنون میلچان که به عنوان تأمینکننده اصلی صنعت سلاحهای هستهای اسرائیل از سوی شیمون پرز رییس سابق رژیم صهیونیستی، لقب «پسر خوب اسرائیل» را دریافت کرد!
نکتهی جالب اینکه شباهتهای فیلم شیوع با قضایای ویروس کرونا در جهان باعث شده، پس از گذشت ٩ سال مجدداً میلیونها نفر در دنیا به تماشای این فیلم بنشینند و باعث شوند تا در همین یکی دو هفته اخیر فیلم "شیوع" در زمرهٔ پربینندهترین فیلمهای اینترنتی و در وبسایتهایی مانند "آی تونز" در کنار فیلمهای جدیدی همچون "روزی روزگاری درهالیوود" و "انگل" قرار بگیرد!!
سعید مستغاثی
خیر، تا به امروز توضیح منشا حیات بی پاسخ مانده است و از آن به عنوان یک چالش علمییاد میشود ما حتی نمیدانیم در ابتدا حیات ژنتیکی بوده است یا متابولیزمی
اگر ژنتیک اول بوده باشد فرضیه جهان RNA درست است و اگر اول متابولیسم بوده باشد فرضیه جهان پروتئین!
همه اینها "فـرضیه" هستند و تا به امروز در حد همان "فرضیه"باقی مانده اند و همانطور که اشاره فرمودیم مشکل منشـاء حیات
هنوز به صورت علمیحل نشده است و ایدههای مختلفی وجود دارد با فکـتهای اندک!
البته این تنها مشکل نیست مشکلِ دیگر؛ توسعه سلول و چیدمانهای اعضا و نحوه اسمبل شدن و شکل گیری غشاء و بقیه موارد است.
The origin of life is a scientific problem which is not yet solved. There are plenty of ideas, but few clear facts We do not know whether metabolism or genetics comes earlier. The main hypothesis which supports genetics first is RNA world hypothesis, and the one which supports metabolism first is Protein world hypothesis Another big problem is how cells develop. All existing forms of life are built out of cells
دانشمندان با استفاده از محاسبات ریاضی وجود خدا را اثبات کردند!!
دانشمندانِ ریاضی به طور تحلیلی وجود خدا را اثبات کردند بعد از اینکه موفق به حل معادلهای شدند که یک قدرت برتر را نشان میدهد!!
دو دانشمند برجسته علوم کامپیوتر میگویند که وجود یک نیروی برتر را در جهان با استفـاده از معادلالت گودل نشان دادند!!
در سال 1978 کرت گودل ریاضی دادن بزرگ تاریخ در حالی که معادلات پیچیدهی ریاضی بر پایه منطق هنوز به پاسخ نرسیده بود، دار فانی را وداع گفت.
گودل ریاضی دان بزرگ و منطق دادن و فیلسوف اتریشی بود. کورت گودل یک خدا باور بود.
او به طور جِدّ به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشت و بیان کرده بود:
من به این که زندگی پس از مرگ وجود دارد، مستقل از هر الاهیاتی، اعتقاد دارم. اگر که دنیا بر پایه عقلانیت ساخته شده و معنادار است پس حتماً باید یک چنین چیزی [زندگی پس از مرگ] وجود داشته باشد.
کرت گودل از مدلهای ریاضی استفاده میکرد که از پیچیدگیهای شدیدی برخودار بودند، اما اساس این معادلهها این بـود که هیچ چیزی بالاتر از یک قدرت برتر (خدا
) را نمیتوان تصور کرد و اگر کسی به مفهموم خدا معتقد باشد میتواند بصورت عینی و علمینیز اعتقاد خود را به نمایش بگذارد.
معادلهی مذکور به شکل زیر است:
“Ax. 1. {P(φ)
∀x[φ(x)→ψ(x)]} →P(ψ)Ax.
2.P(¬φ)¬P(φ)Th. 1.P(φ)→◊∃x[φ(x)]Df. 1.G(x)⟺∀φ[P(φ)→φ(x)]Ax. 3.P(G)Th. 2.◊∃xG(x)Df.
2.φ ess x⟺φ(x)∧∀ψ{ψ(x)
∀y[φ(y)→ψ(y)]}Ax. 4.P(φ)→
P(φ)Th. 3.G(x)→G ess xDf.
3.E(x)⟺∀φ[φ ess x→
∃yφ(y)]Ax. 5.P(E)Th. 4.
∃xG(x)”.
شکل استدلالی این برهان:
1- Any “property”, or the negation of that property, is “positive”; but it is impossible that both the property and negation are positive.
2- If one positive property implies that some property necessarily exists, then the implied property is positive.
3- The property of being God-like is positive.
4- Positive properties are necessarily positive.
5- The property of necessarily existing is positive.
Gödel added three definitions along the way:
1- A “God-like” being has all positive properties.
2- An “essence” of a being is a property that the being possesses, and that property necessarily implies any property of that being.
3- The “necessary existence” of a being means that it is necessary that all the essences of that being exist (“are exemplified”).
محمد بن مسلم، از امام محمد باقر علیهالسلام روایت کرده است که به آن حضرت عرض کردم:
برخی از یهودیان که نزد ما هستند، گمان مىکنند که قول خداى عزوجل: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»، اهل ذکرى که در آن مذکورند، علمای یهودند..
حضرت به دست خویش اشاره به سینه مبارک خود فرمود، و فرمود که: «ماییم اهل ذکر و ماییم سؤال شدگان».
یهودیانى که در جامعهٔ اسلامى زندگى مىکردند، مىکوشیدند برترى بیت المقدس بر کعبه را به مسلمانان بقبولانند؛ از این رو در این زمینه دست به جعل احادیثى زدند و آنها را به طور گسترده در میان مسلمانان رواج دادند.
زراره نقل مىکند: در خدمت امام باقر علیهالسلام نشسته بودم و امام در حالى که در مقابل کعبه نشسته بود فرمودند: نگاه کردن به خانهٔ خدا عبادت است.
در همان حال شخصى از قبیله بجیله که او را عاصم بن عمر مىنامیدند، نزد امام آمد و گفت: کعبالاحبار مىگوید: کعبه هر صبحگاه برابر بیتالمقدس سجده مىکند.
امام فرمودند: نظر تو در مورد سخن کعبالاحبار چیست؟ آن مرد گفت: سخن کعب صحیح است.
حضرت فرمودند: تو و کعبالاحبار هر دو دروغ مىگویید.
آنگاه در حالى که به شدّت ناراحت بودند فرمودند: خداوند بقعهاى محبوبتر از کعبه روى زمین نیافریده است.
یکی از کارهای امام باقر (ع) همین بود که کسانی را از شاگردان خود و از دوستان خود تربیت کند، بالا بیاورد، بهصورت اختصاصی آنها را مورد توجه قرار بدهد -شاگردان ویژهٔ آن حضرت- بعد آنها را به همدیگر وصل کند و در سرتاسر دنیای اسلام آنها را بهعنوان یک قطبی، یک رکنی، بهعنوان وکیل خود، نایب خود بگذارد که آنها کار آن حضرت را دنبال کنند و ادامهٔ تبلیغات و تعلیمات آن حضرت را به گردن بگیرند و بهعهده بگیرند.
این سازماندهی پنهانی امام باقر (ع) بود، که از زمان قبل از امام باقر شروع شده بود، اما در زمان آن حضرت یک هیجان بیشتری پیدا کرد و البته در زمان امام صادق (ع) و امام موسیبنجعفر (ع) به اوج خودش رسید.
لذا شما میبینید در روایات، بعضی از اصحاب امام باقر علیهالصلاةوالسلام بهعنوان «اَصحابُ السِّر» شناخته شدند؛ مثل جابربنیزید جُعفی.
پدیدهٔ جنگ بیولوژیک از مدتها پیش بهعنوان ابزاری در دست قدرتهای بزرگ استعماری برای حذف رقبا و تحت فشار قرار دادن کشورهای دیگر مورد استفاده قرار گرفته است.
آمریکا در واقع موجودیت دولت استعماری خود را مدیون استفاده از سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک است.
مهاجران سفیدپوست در زمان کشف! قاره آمریکا و پس از مهاجرت به این کشور، وقتی با استفاده از سلاحهای سنّتی موفق نشدند سرخپوستان ساکن اصلی آمریکا را شکست دهند، به بهانهٔ توافق صلح با آنها، هدیهها و لباسهای مسموم به ویروسهای مختلف مانند وبا، حصبه و سل در میان آنها توزیع کردند و دهها هزار نفر از آنان قربانی این توطئهٔ شوم شدند.
آمریکا از سلاحهای بیولوژیک و شیمیایی در جنگهای ویتنام، جنگ ٨ساله تحمیلی ضد جمهوری اسلامیایران توسط مزدور خود صدام حسین، اشغال عراق و افغانستان و جنگ لبنان توسط رژیم صهیونیستی نیز استفاده کرده است.
ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۴۳ بهدستور فرانکلین روزولت رئیسجمهور وقت این کشور برنامهٔ سلاحهای بیولوژیک خود را آغاز کرد.
تحقیق دربارهٔ این سلاحها در سالهای پس از جنگ جهانی دوم ادامه یافت و در طول این دوران، آمریکا موفق شد انبار عظیمیاز عوامل و سلاحهای بیولوژیک به وجود آورد.
از بحثانگیزترین جنبههای آزمایشهای سلاحهای بیولوژیک آمریکا این بود که این کشور در سال ۱۹۵۶ در عملیاتی موسوم به «شهر بزرگ» با اگزوز ماشین اقدام به پراکندهکردن باکتری بیماری سیاهزخم کرد. این اقدام در برخی شهرهای آمریکا انجام شد که بیشترِ ساکنان آن سیاهپوست بودند.
در سال ۱۹۸۱ دولت کوبا رسماً اعلام کرد که بهدنبال حمله بیولوژیک ارتش آمریکا به این کشور، ۳۰۰هزار نفر از اتباع آن به بیماری تحت عنوان تب دنگو مبتلا شدند.
در سال ۲۰۰۱ سندی از پنتاگون، وزارت دفاع آمریکا بهدست آمد که نشان میداد، طی سالهای ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۳ هزاران سرباز آمریکایی عمداً در معرض عوامل شیمیایی و بیولوژیک قرار گرفتند.
عواملی مانند گاز اعصاب، گاز سارین، باکتری «ایکولای» (E-coli)، باکتری «باسیلوس گلوبیجی» (Bacillus globigii)، سیاهزخم و طاعون بخشی از عواملی بود که بر روی برخی نظامیان آمریکایی انجام شد.
در فوریه ۲۰۰۹ کارخانه داروسازی آمریکایی باکستر در اروپا اقدام به توزیع ۶۲ کیلو ماده اولیه بین ۱۶ آزمایشگاه در ۴ کشور برای تولید واکسن ویروس آنفولانزا کرد. یکی از دانشمندان کشور چک تشخیص داد که این ماده حاوی دو ویروس زنده آنفولانزا است. یکی مربوط به یک نوع آنفولانزای فصلی که واگیری شدیدی دارد، اما مرگومیر کمتر از یک درصد دارد و دیگری که قدرت شیوع کمتری دارد، اما در ۶۰ درصد موارد باعث مرگومیر میشود. ترکیب این ویروسها میتوانست ویروسی را ایجاد کند که همزمان قدرت شیوع و بیماریزایی بالایی داشته باشد. ۶۲ کیلو ماده اولیه میتوانست به هزاران دوز واکسن تبدیل شده و به مناطق مختلف جهان ارسال شود.
شبکه المیادین اخیراً به پرونده بسیار مهم و محرمانهای در خصوص آزمایشگاههای مخفیانه آمریکایی در گوشه و کنار قاره آسیا دست پیدا کرده است.
این آزمایشگاهها بهدنبال تولید و توسعهٔ ویروسهای کشنده هستند و یکی از اهداف آنها تغییر و تحولات ژنتیکی در مگس و پشهها است.
دیلینا پترووا روزنامهنگار بلغارستانی بهتازگی تحقیقاتی را براساس اطلاعات و منابع وزارت دفاع آمریکا انجام داده است.
در این تحقیقات آمده است که ارتش آمریکا، ویروسها و باکتریها و سموم کُشندهای را تولید میکند که نقض توافقنامههای سازمان ملل در خصوص منع اشاعهٔ تسلیحات بیولوژیک است.
این گزارش تأکید دارد که صدها هزار نفر بدون اینکه حتی اطلاع داشته باشند، بهصورتی برنامهریزی شده و روشمند در معرض بیماریهای خطرناک و صعبالعلاج قرار میگیرند.
المیادین با اشاره به اینکه اولین رسانهای است که موفق به دستیابی به این سندها شده و آنرا در معرض توجه افکار عمومیقرار میدهد، میافزاید که آزمایشگاههای زیستمحیطی آمریکا از سوی آژانس کاهش تهدیدات دفاعی این کشور (دترا) تأمین مالی میشوند.
بودجهٔ این آزمایشگاهها از طریق یک برنامه نظامیبه ارزش بالغ بر ۲.۱ میلیارد دلار تامین میشود که با هدف برنامه مشارکت و همکاری بیولوژیکی در کشورهای اتحادیه جماهیر شوروی سابق نظیر گرجستان بعلاوه خاورمیانه و جنوب شرق آسیا و آفریقا فعالیت دارند.
گزارش فوق میافزاید آمریکا یک باکتری را از کارگاه سلاحهای بیولوژیک صدام حسین رئیسجمهور سابق عراق به سرقت برده بود.
این باکتری «تورین جیانسیس» نام داشت که از طریق حشرات منتقل شده و بهعنوان یک کُشندهٔ بیولوژیک مورد استفاده قرار میگرفت.
این باکتری که در آزمایشهای میدانی پنتاگون مورد استفاده قرار گرفت، امروزه برای تولید اتم اصلاح شده وراثتی و مقاوم در برابر آفتها استفاده میشود.
تصاویری که آژانس جاسوسی مرکزی آمریکا منتشر کرد، نشان میداد که آمریکا این باکتری را از عراق بهدست آورده است. این باکتری همچنین میتواند بهعنوان زنجیرهای برای تولید عوامل جنگ بیولوژیک مورد استفاده قرار گیرد.
بر اساس گزارشهای این آژانس اطلاعاتی، ظروف حاوی این آفتکُشهای بیولوژیک از منزل یکی از دانشمندان که در سِمَتهای دولتی عراق حضور داشت، کشف شد. تعداد ظروفی که از منزل این دانشمند عراقی در سال ۲۰۰۳ کشف شد، ۹۷ ظرف بود.
گرچه گزارش مذکور استفاده از این باکتری توسط آمریکا را پس از اشغال عراق توصیف کرده، اما شواهد مختلفی وجود دارد که نشان میدهد آمریکا از ۷ دهه پیش تاکنون در تأسیسات و آزمایشگاههای بیولوژیک خود از عوامل و باکتریهای مختلفی در چارچوب جنگ بیولوژیک ضد ملتهای جهان بهره برده است. لذا اشتباه است اگر این تصور پیش آید که کلید اقدامات غیرقانونی بیولوژیک آمریکا پس از اشغال عراق زده شد.
همانطور که گفته شد این اسناد برای اولین بار از سوی خود دولت آمریکا منتشر شده و شاید بخواهد بدینوسیله اشغالگری عراق به بهانهی سلاحهای کشتار جمعی را توجیه کند.
بنا بر گزارشهای رسانهای تاکنون وجود ۷ عامل بیولوژیک در زرادخانه تسلیحات بیولوژیک آمریکا اثبات شده است. این عوامل موارد زیر را شامل میشوند:
باکتری «باسیلوس آنتراسیس»، عامل بیماری سیاهزخم
«فرانسیلا تولارنسیس»، باکتری عامل بیماری تولارمییا تب خرگوش
«بروسلا»، باکتری عامل بیماری تب مالت
باکتری «کوکسیلا بورنتی»، عامل بیماری تب کیو
ویروس عامل آنسفالیت اسب ونزوئلایی
سم بوتولینیوم، عامل بیماری بوتولیسم
عامل بیماری آنتروتوکسین B استافیلوکوکی
در یک بررسی گسترده و یک متا آنالیز بزرگ در مرکز مـلی اطلاعات زیست فناوری آمریکا در مورد تاثیر دینداری و معنویت گرایی بر سلامت جسم و ذهـن بر پایه بررسی سیستماتیک و دادههای اوریجینال در بین سالهای ۱۸۷۲ تا ۲۰۱۰ در دو حوزه مختلف پزشکی و روانشناسی مشخص شده است که؛
A large volume of research shows that people who are more R/S have better mental health and physical health. also , adapt more quickly to health problems compared to those who are less R/S.The majority of studies report significant relationships between R/S and better health
ترجمه: مقداری بسیار زیادی از تحقیقات نشان میدهد، افرادی که از دینداری و معنویت گراییِ بیشتری برخوردار هستند از سلامت روانی و جسمانیِ بهتری نیز برخوردار هستند، همچنین در برابر مشکلاتی که سـلامت آنها را به خطر میاندازند، قوی تر و کارایی بیشتری دارند.
تعداد بسیار زیادی از تحقیقات اثبات میکند که یک رابطه و علیّت قوی بین دینداری و سلامتی موجود است.
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC3671693
به قلم علامه مصباح یزدی:
قرآن، وحى خداست که به پیامبر (ص) ابلاغ شده و خداوند از آن حفاظت میکند، تا کسى در آن تصرّف نکند و نهتنها بهصورت کامل و تمام به پیامبر (ص) برسد، بلکه بهدرستى از پیامبر (ص) به مردم ابلاغ شود.
اما اینکه خداوند این کار را چگونه انجام میدهد، ما نمیدانیم. همچنان که چگونگى سایر کارهاى خدا را هم نمیدانیم: «إنّما أمرُهُ إذا أرادَ شیئاً أنْ یَقولَ له کُنْ فَیَکون» (یس : ٨٢). خدا هرچه را اراده کند، به همان صورت تحقق مییابد.
این مسأله در مورد همهی انبیاء علیهمالسلام صادق است. وحى بر هر پیامبرى نازل شود، چنین ضمانتى را دارد که تا رسیدنِ آن به مردم صحیح بماند. اما بعد از رسیدنِ آن به مردم، ممکن است خودِ آنها در کلام خدا تصرّفاتى کنند.
در مورد کتابهاى پیشین چنین اتفاقى افتاده است.
زمانىکه تورات نازل شد، علماى یهود در آن تصرّف کرده و آن را تحریف کردند.
در بعضى موارد، قسمتى از آیات تورات را به مردم نمیگفتند: «تَجعَلونَه قَراطیسَ تُبدونَها و تُخفونَ کثیراً» (انعام : ٩١). قرآن خطاب به آنها میفرماید: بعضى از بخشهاى تورات را روى کاغذ مینوشتید ولى همهٔ آنها را به مردم نمیگفتید.
یکى از تحریفهاى علمای بنیاسرائیل در تورات این بود که بخشى از آیات تورات را که براى مردم قابل استفاده و به ضرر عالمان یهود و دستاندرکاران کنیسهها بود، مخفى کرده در انحصار خود نگاه میداشتند تا به دست مردم نرسد.
تحریف دیگرى که آنها در تورات انجام میدادند این بود که خودِ آنان مطالبى را نوشته بهعنوان تورات به مردم معرفى میکردند: «فَوَیلٌ لِلَّذینَ یَکتُبون الکتابَ بِأیدیهِم ثُمّ یَقولونَ هذا مِن عِندِ الله» (بقره : ٧٩). این هم نوع دیگرى از تحریف بود که توسط علماى بنیاسرائیل صورت میگرفت.
آنها همچنین تحریفهاى لفظى و معنوى فراوانى را در تورات انجام میدادند، اما آنچه در بین تحریفهاى علماى یهود نسبت به تورات چشمگیرتر بود، این بود که از یک سو بعضى از آیات را در اختیار مردم نمیگذاشتند، بهعبارت دیگر «تحریف به نقیصه» میکردند، از سوى دیگر خود آنها مطالبى را به تورات اضافه کرده و آنها را جزء تورات معرفى میکردند، که به این کار هم «تحریف به زیاده» گفته میشود.
از نسخهی اصلى انجیل هم چیزى باقى نمانده و خود مسیحیان ادعا نمیکنند که این کتاب از جانب خدا نازل شده است.
آنها اصلاً حضرت عیسی (ع) را خدا میدانند و نمیگویند عیسى پیغمبر است و انجیل بر او نازل شده است!
در مورد انجیلِ موجود هم میگویند خدا آن را به حواریین و شاگردان عیسى (ع) الهام کرده است و آنها هم الهامات خود را نوشتهاند.
تعداد انجیلها هم زیاد بوده و در نهایت پس از بحثها و کشمکشها، چهار عدد از آنها را انتخاب کردند و گفتند اینها کتاب مقدس است!
بنابراین، بعد از اینکه وحى توسط انبیاء به مردم میرسید، ضمانتى وجود نداشت که از تحریف در امان بماند، اما خداى متعال براى قرآن چنین امتیازى را قرار داد که پس از ابلاغ آن به مردم نیز آن را از تحریف حفظ کرده است.
چرا؟ چون در مورد کتب پیشین چنین انتظارى بود که بعد از وقوع تحریف در آنها، پیامبر دیگرى مبعوث شود و آن را اصلاح کند ولى در مورد قرآن و پیامبر اسلام (ص) که خاتم پیامبران بود چنین انتظارى وجود نداشت.
یکى از حکمتهاى بعثت انبیاء این بود که کتابهاى آسمانى پیشین که دستخوش تحریف یا فراموشى شده بود، اصلاح و احیا شود.
هنگامیکه تورات تحریف شد، حضرت عیسی (ع) آن را تصحیح کرد؛ تحریفات انجیل را نیز پیغمبر اسلام (ص) اصلاح کرد. اما اگر قرآن تحریف شود، پیغمبر دیگرى براى اصلاح آن نخواهد آمد.
از اینرو، خداى متعال براى قرآن این مزیّت را قائل شد که آن را از دستبرد تحریفکنندگان نیز مصون نگاه داشت. تنها قرآن چنین امتیازى را دارد و سایر کتابهاى آسمانى این امتیاز را نداشتند، «إنّا نَحنُ نَزَّلنا الذّکرَ و إنّا له لَحافِظونَ» (حجر : ٩)، ما این قرآن را نازل کردیم و خود ما حافظ آن خواهیم بود.
خداوند این مسأله را با اَدَوات متعددِ تأکید بیان میکند: «إنّا له لحافظون»؛ در این عبارت، جملهٔ اسمیّه و «إنّ» همراه با «لام» تأکید ذکر شده است و خداوند با نهایت تأکید میفرماید: ما بهطور حتم قرآن را حفظ خواهیم کرد و به هیچوجه قرآن دستخوش تحریف واقع نخواهد شد.
زیرا اولاً همهٔ وحیها تا زمانیکه در اختیار مردم قرار گیرد، مصونیّت دارد، اما قرآن علاوه بر چنین مصونیتى، تا روز قیامت هم مصونیت دارد و تغییر و تحریف در آن راه نخواهد یافت. این بیانى است که قرآن دربارهٔ آیات الهى دارد.
در ١۶ ژوئیه، اولین آزمایش موفقیتآمیز بمب اتمیدر سایت ترینیتی، واقع در ٣٠٠کیلومتری جنوب منطقه لوسآلاموس، به انجام میرسد.
سازنده این بمب، رابرت اوپنهایمر از وابستگان روچیلدها (پر نفوذ ترین خانواده یهودی معاصر) است!
وی بهخاطر نقشش در پروژه منهتن (پروژهای در زمان جنگ جهانی دوم که به ساخت اولین بمب اتمیمنجر شد) در جهان بهعنوان پدر بمب اتمیشناخته شده است.
او پس از موفقیت آزمایش، با کمال بهت و حیرت میگوید: «من خودِ مرگ شدهام، نابودکنندهٔ جهان»!
او درست میگوید. در مدت فقط یک ماه، انفجارهای اتمیدر هیروشیما و ناکازاکی ژاپن، منجر به مرگ ١۴٠هزار نفر در هیروشیما و ٨٠هزار نفر در ناکازاکی میشود.
در ١٩ ژوئن، جولیوس و اتل روزنبرگ، بهخاطر جاسوسی در آمریکا اعدام میشوند.
آنان در خلال جلسهای از مجمع کمونیستهای جوان در آمریکا یکدیگر را ملاقات میکنند و در حال ارائهی اخبار محرمانهای در خصوص ساخت بمب اتمیبه اتحاد جماهیر شوروی بودند که دستگیر میشوند.
این دو نفر، علاقهی بسیاری به شوروی داشتند و البته یهودی نیز بودند.
از دلایل اصلی ترور جان اف کندی این واقعیت بود که او به نخست وزیر اسرائیل دیوید بن گوریون قاطعانه اعلام کرده بود تحت هیچ شرایطی با هستهای شدن اسرائیل موافقت نخواهد کرد.
روزنامه اسرائیلیهاآرتص در ۵ فوریه ١٩٩٩ در بررسی کتاب آونر_کوهن با عنوان «اسرائیل و بمب» در خصوص این موضوع مینویسد:
«قتل رئیس جمهور آمریکا جان. اف. کندی، پایانی غیرمنتظره بر فشار گستردهای بود که دولت ایالات متحده در مورد توقف برنامهٔ هستهای به دولت اسرائیل وارد میکرد … کتاب حاضر بهطور ضمنی بیان میکند که اگر کندی زنده میماند، بعید بود که اسرائیل امروز گزینهٔ هستهای در اختیار داشته باشد.»
اسرائیل به شکل غیرقانونی اقدام به خرید اورانیوم غنی شده از «شرکت مواد و تجهیزات هستهای» (NUMEC) میکند.
ریچارد اسمیت، مالک شرکت میلکو، به اتهام قاچاق دستگاههای زمانبندی هستهای به اسرائیل متهم شناخته میشود.
دکتر کیتی لیتل دانشمند سابق هستهای ادعا میکند که روچیلدها در حال حاضر کنترل ٨٠درصد از ذخایر اورانیوم سراسر جهان را در دست دارند که این موضوع حاکی از انحصار آنان بر قدرت هستهای است.
ادارهی تحقیقات وزارت دفاع آمریکا نیز یادداشتی را منتشر میکند که به پیمانکاران ارتش ایالات متحد هشدار میدهد: اسرائیل به شکلی تجاوزکارانه در حال جمعآوری فنآوری نظامیو صنعتی (ایالات متحد) است.
این گزارش بیان میکند که: اسرائیل با «هدف قراردادن اقلیتها، سودجویی مالی و شناسایی و سوءاستفاده از نقاط ضعف اتباع آمریکایی» اقدام به جمعآوری اطلاعات مینماید.
مردخای وانونو، یهودی سفاردی و از کارشناسان دیمونا از سال ١٩٧۶ تا ١٩٨۶، پی میبرد که این مرکز بهطور مخفیانه در حال تولید تسلیحات هستهای است.
او اطلاعات و تصاویری را در اختیار لندن ساندی تایمز قرار میدهد که جهانیان را از برنامهٔ اسرائیل برای تولید تسلیحات هستهای مطلع میسازد.
مدارکِ او نشان میدهد که اسرائیل بیش از ٢٠٠ کلاهک هستهای ذخیره کرده است.
در روز ٣٠ سپتامبر، شریل بن توف، عامل اسرائیلی موساد، با نام سیندی و با تظاهر به عنوان یک گردشگر آمریکایی، دست به عملیات میزند و بهتدریج با وانونو رابطه برقرار میکند و در نهایت او را متقاعد میسازد تا در یکی از روزهای تعطیل، همراه او به رم سفر کند.
وانونو همین که وارد رم میشود، یهودیان بهجای اقدام از مجاری قانونی و قانون استرداد مجرمین، عوامل موساد را برای ربودن وانونو اعزام میکنند و با بیهوش کردن و بردن وانونو به ساحلی متروکه، او را مخفیانه با یک کشتی باری به اسرائیل میبرند.
پس از برگزاری محاکمهای مخفی، وانونو به جرم خیانت و جاسوسی به ١٨سال زندان محکوم میشود.
این اتهامات در حالیاست که وانونو نه برای هیچ قدرت خارجی جاسوسی کرده بود و نه برای این افشاگریاش پولی دریافت کرده بود.
در خلال برگزاری محاکمه، دولت اسرائیل از پذیرش یا رد این مسئله که آیا اسرائیل تسلیحات هستهای در اختیار دارد یا خیر، امتناع میورزد!
منبع: کتاب صهیونیسم در مسیر سلطه، نوشته: اندرو کارینگتن هیچکاک
جبههٔ یهود برای نفوذ به درون حاکمیت، در پی کسی بودند که از عهدهٔ دو مأموریت برآید:
در کنار رسولخدا بهگونهای رفتار کند که مسلمانان او را شخصیتی برجسته و توانمند برای خلافت بشناسند.
سازمانی ایجاد کرده و کسانی را گرد هم آورد که حکومت او را بهرسمیّت بشناسند؛ همچنین کسانی باشند که در حمایت از او تلاش کنند و مسلمانان را گرد او جمع نمایند.
ابوبکر بهترین گزینه برای انجام این مأموریت شناخته شد.
شرایط و جایگاه اجتماعی ابوبکر او را گزینهٔ مناسبی برای نفوذ ساخته بود. در حالیکه گروندگان به پیامبر نوعاً جوان هستند، ابوبکر تنها ٣سال از پیامبر کوچکتر است. مسلمانان هرگاه دور رسولالله جمع شوند و او را نیز کنار رسولالله ببینند، بهدلیل سنّ بالای ابوبکر، او را بهعنوان نفر دوم اسلام میشناسند. بدیهی است اگر کسی با قصد و انگیزه نیز بخواهد این نقش را بازی کند، موفقتر خواهد بود.
افزون بر اینها، او در مکه صاحبنام بود و به بدی شهرت نداشت. بنابراین اگر در این سیستم نفوذ یابد، طبیعتاً در بین اصحاب رسولالله شهرت خواهد یافت.
وضعیت مسلمانان در مکه نیز زمینه را فراهمتر کرده بود. هستهٔ اصلی اسلام، پس از علنی شدن بیش از ۴٠نفر نبود که بهتدریج افراد دیگر به آنها اضافه گردیده و گرد هم میآمدند.
او با این ویژگیها و با پشتوانهٔ برنامهریزی قوی، به آسانی میتوانست خود را بهعنوان شخص برجسته پس از رسولخدا به مسلمانان مهاجر معرفی کند.
ممکن است این شبهه پیش آید که رفتارهای ابوبکر، مثبت و در جهت تقویت اسلام بوده است! اما ابوبکر و یارانش در واقع به رسولخدا (ص) ایمان نداشتند و رفتارهایی که نقل شد، ظاهری نمادین از دین داشت و در حقیقت برای انگیزههای غیرخدایی صورت میگرفت.
آنان قصد داشتند با این رفتارها نزد مردم شخصیت و مقامیکسب کنند تا در زمان مناسب بتوانند خلافت را از مسیر خود منحرف نمایند.
ما برای این ادعا که ابوبکر و یارانش هیچگاه به رسولخدا (ص) ایمان نیاوردند، سه شاهد میآوریم:
امیرمؤمنان (ع) در بیانی پیش از جنگ صفین میفرمایند: «هیچکدام از این سه نفر (ابوبکر، عمر و عثمان) با رسولخدا (ص) پیشینه و سابقهای را نداشتند». معلوم است منظور ایشان عدم پیشینهٔ مثبت است، چرا که آنان در بسیاری از جریانات صدر اسلام حضور داشتند. آنان سابقهای که به نفع اسلام و رسولخدا (ص) بوده و با انگیزهٔ الهی باشد، ندارند.
امام علی (ع) در جای دیگر میفرمایند: اگر قریش اسم رسولخدا (ص) را وسیلهای برای رسیدن به ریاست و عزّت قرار نمیدادند، هرگز خداوند سبحان را پس از رحلت پیامبر بهاندازهی یک روز هم عبادت نمیکردند.
حذیفه در بیانی میگوید: قسم به خدا، اینان (ابوبکر و یارانش) اعمالی انجام دادند که کاشف از این است که بهاندازهی یک چشم به هم زدن به خدا و رسولخدا (ص) ایمان نداشتند.
در ادامه، به بیان جزئیات برنامههای ابوبکر در نفوذ به سازمان حکومتی پیامبر خواهیم پرداخت.
الف: شخصیت پردازی
ابوبکر در بین مردم مکه صاحبنام بود و جایگاه ویژهای داشت. روشن است که مسلمانان از اسلام آوردن او خشنود شده باشند و او نیز برای انجام مأموریت خود، سعی داشت این ذهنیّت را همواره زنده نگهدارد؛ بنابراین در این راستا دست به تلاشهایی چند زد:
همراهی با رسولخدا (ص):
ابوبکر، همواره در تلاش بود که مردم او را در زمرهٔ صحابیان خاص پیامبر (ص) بشناسند و در رسیدن به این مقصود، در صدد ملازمت با پیامبر (ص) در رویدادهای تاریخساز و مهم اسلام بود. وی میخواهد خود را رنجکشیده برای اسلام معرفی کند؛ کسی که در شناساندن پیامبر اکرم (ص) به مردم کوشش فراوان کرده است. با این کار، مردم با شناخت پیامبر (ص) او را نیز میشناسند. حضور ابوبکر در «بیعت عقبه دوم» یکی از این موارد است.
کمکهای مالی:
اقدام دیگر ابوبکر برآوردن نیاز مالی اسلام و مسلمانان بود. با این شیوه مسلمانان اعتماد کاملی به ابوبکر و حُسننیّت او مییافتند. برای نمونه، برخی معتقدند ابوبکر بلال حبشی را پس از اسلامش از صاحب او خریداری کرد. بنابراین وقتی ابوبکر به حکومت میرسد، تاریخ مبارزهای از بلال با غاصبان حکومت ثبت نکرده است. نام بلال در زمرهی یاران ممتاز امام علی (ع) که در خانهٔ حضرت تجمع کردند، مشاهده نمیشود؛ هرچند در میان یاران غاصب خلافت نیز نام او مشاهده نشده است.
دعوت به اسلام:
ابوبکر تلاش گستردهای کرد که افراد از طریق او به اسلام در آیند؛ چرا که میدانست اینان سرانجام پیامبر اکرم (ص) را به پیامبری خواهند پذیرفت و اگر از مسیر او پیامبر را بپذیرند، و بهواسطهٔ او مسلمان شده باشند، در آینده سوءنیت او را نمیپذیرند.
ب: تشکیل سازمان
مأموریت دوم ابوبکر این بود که سازمانی تشکیل دهد، و گروهی را گرد هم آورد که به خلافت وی پس از پیامبر (ص) معتقد باشند. بدیهی است هرچه این سازمان زودتر تشکیل شود، سریعتر میتوانند نفوذ کنند و برای خود چهرهای مناسب در نزد مردم بپردازند؛ بنابراین پایهٔ سازمان نفاق در مکه گذارده شد. وی کسانی را فراخواند و هستهٔ اصلی را تشکیل داد و با گذشت زمان کسانی را به سازمان افزود. در ادامه، شواهدی بر تشکیل سازمان توسط ابوبکر و رهبری وی بر آن، ارائه خواهد شد:
دعوت ویژگان به اسلام:
ابوبکر کسانی را به اسلام دعوت میکرد که اولاً: او را قبول داشتند؛ ثانیاً: از قریش بودند. روشن است اگر ابوبکر بخواهد سازمانی را با این افراد تأسیس کند، رهبر این سازمان خواهد بود. مورّخان کسانی را که بهدست ابوبکر مسلمان شدهاند، چنین برمیشمرند:
عثمان، ابوعبیدة بن جراح، طلحه، عبدالرحمن بن عوف، زبیر، سعد بن ابیوقاص، عبیدة بن حارث و ارقم بن ابیالارقم.
تعداد صفحات : 3